زنجان که زندگی میکردیم یه شب ساعت ۲ نصفه شب بود که خواب بودیم گوشی بابا (خدای بیامرز )زنگ خورد! یکی از دوستان هم خدمتیش بودکه از ارومیه تماس گرفته بود ، به بابا گفت که دختر یکی از آشناهاشون با یه پسره که دوستش داشته از خونه فرار کردن و رفتن قم و چون اونجا هیچ هتل و مهمانسرایی بهشون جا نداده یه شب تو ماشین خوابیدن و الان تو راه برگشت رسیدن زنجان و جایی ندارن برن اگه ممکنه برید دنبالشون و ببرینشون خونتون بعدشم شماره اون پسره که اسمش هم سهند بود داد که باهاش تماس بگیریم
نحوه ثبت نام بیمه ورزشی هنرجویان/ ورزشکاران الیت کیک بوکسینگ ج.ا.ا بازدید : 250
پنجشنبه 7 خرداد 1399 زمان : 1:22